در ظاهر بنایی نیمهکاره مانند همه ساختمانهای در حال ساخت است اما وقتی در تاریکی قبل از افق بر روی پلههای نیمه ساخته شده این بنا پا میگذارم، بوی خاک و نم خاکریزهای که فضا را پر کرده حس و حال متفاوتی را به من میبخشد. دستهای پینه بسته، نجواهای عارفانه و صلواتهای گاه و بیگاه آدم را میبرد به حال و هوای روزهای دفاع و جهاد، فقط بوی باروت و خون را کم دارد تا پا بگذاریم به دل خاکریزهای جنوب! همرزمانی که سالهای جوانیشان را در راه دفاع از این مرز و بوم گذاشتهاند حالا در میانسالی در کنار هم جمع شدهاند و دوباره جهاد میکنند، اما اینبار همسنگران روزهای دفاع سنگرشان را در مسجد بنا کردهاند و کمر همت بستهاند تا با سرعت مسجدی را که به نام سیدالشهدا مزین شده است تبدیل به یک فضای فرهنگی مذهبی کنند.
حاج آقا برات ایمانی فعال فرهنگی مذهبی محله سرافرازان و عضو هیئت امنای مسجد معتقد است که حضور جانبازان و رزمندگان سالهای دفاع در این محله باعث برکت برای تمام اهالی شده است. او میگوید: در این محله در هر خانهای را که بزنید یا جانباز و آزاده و رزمندهای در را بهروی شما باز میکند، یا مادر و همسر شهیدی. همین حضور پربرکت، باعث شده محله سرافرازان سرشار از حال و هوای معنوی باشد و کارهایی که اینجا انجام میشود با بیشتر جاهای شهر متفاوت باشد.
از سال96 که ساخت این مسجد را شروع کردیم، بیشتر اهالی با ما همراه شدند و هیچوقت نگذاشتند کلنگ ساخت مسجد بر زمین بماند. از کمکهای مالی که خود اهالی به مسجد دارند که بگذریم، برای ساخت این مکان فرهنگی مذهبی از نمازگزاران 94مسجد شهر کمک گرفتهایم. این یعنی نیمی از مردم مشهد در ساخت این بنا مشارکت داشتهاند.
حاج آقا ایمانی ادامه میدهد: اما زیبایی ساخت این مسجد بهدلیل همدلیای است که در میان اهالی ایجاد شده است. اگر این مسجد نبود شاید ما سالها هممحلهای بودیم اما وفاق و همدلی و ارتباط محکمی بینمان به وجود نمیآمد. این همدلی به واسطه مسجد به وجود آمده است. وقتی این ارتباطات باشد گره از مشکل خلق باز میشود.
ساخت مسجد که شروع شد خودمان هم آستین همت بالا زدیم تا هر قدر که امکان دارد از هزینههای اضافی کم کنیم و کار را سرعت ببخشیم. یکی از کارهایی که تصمیم گرفتیم خودمان انجام دهیم این بود که به جای پرداخت هزینه کارگر هر روز صبح هر کدام از اهالی هر اندازه که میتوانند وقت بگذارند و پای کار بیایند تا هم هزینههایمان کمتر شود و هم کار با سرعت بیشتری انجام شود.
در همین هنگام که حاج آقای ایمانی مشغول توضیح دادن درباره نحوه مشارکت اهالی در ساخت مسجد است صدای صلواتهای مکرر حال و هوای معنوی زیبایی را ایجاد میکند. ذکر صلوات و کار بیوقفه توجهم را جلب میکند. حدود 10نفر با سنین متفاوت مشغول کار هستند. یکی فرغون در دست دارد و دیگری که به نظر توان بیشتری دارد بیل میزند. جوانی مشغول جمعکردن نخالههاست و فردی که مسنتر از دیگران دیده میشود سیمها و مفتولها را از لابهلای نخالهها تفکیک میکند.
حاج آقای ایمانی میگوید: این آقایان را که اینجا کارگری میکنند باید بروید پشت میزهای کارشان ببینید، هر کدام برای خودشان، شخصیت اجتماعی دارند اما خالصانه اینجا مشغول کار هستند. بزرگترین افتخار این دوستان کارگری سیدالشهدا(ع) است.
سیدالشهدا(ع) همه طور سرباز میخواهد. سربازی امام حسین(ع) فقط رزم در میدان نیست. سرباز و سردار، استاد و دانشجو، کارگر و کارفرما همه برای کار جهادی در کنار هم هستند. در تقسیم کار تبعیض هم قائل نمیشویم. اینجا برای کار سخت سبقت میگیرند. این در حالی است که بسیاری از این آقایان جانباز هستند و تحت درمان. در منزل خودشان دست به هیچ کاری نمیزنند و خانوادههایشان بهشدت از آنها مراقبت میکنند اما اینجا را دارالشفا میدانند و در حد توان به پیشرفت کارها کمک میکنند.
روی نخالهها و سنگهای کف ساختمان راه میروم تا با نزدیکترین نفری که سخت مشغول کار است صحبت کنم. حسنعلی قادریراد روحانی میانسالی که جانباز جبهه و جنگ هم هست، درحالیکه با فرغون نخالهها را تا قسمت خروجی ساختمان میبرد میگوید: افتخار میکنم که در حد توان بتوانم برای ساخت مسجد کمک کنم. ما همه کارمند و شاغل هستیم و فقط صبحها یکی دوساعتی میتوانیم برای کمک به مسجد بیاییم. همین فرصت کوتاه را غنیمت میشماریم تا هم کار ساختوساز زودتر تمام شود و هم توشه آخرتمان باشد. بهسراغ فردی میروم که با آرامش، تمام مدت را مشغول جمعآوری ضایعات فلزی از مسیر رفت و آمد دیگران است.
انگار میخواهد راه را برای دیگر همرزمانش هموار کند. چند بار نامش را میپرسم، اما نه حضورم توجهش را جلب میکند و نه صدایم. حاج آقا ایمانی میگوید: بلند بپرسید، حاج آقای قیاسی52ماه در جبهه بوده، جانباز جنگ است و مقدار زیادی از شنواییاش را در همین راه از دست داده است. با صدای بلند از این مرد آرام میخواهم از روزهای حضورش در جبهه بگوید. جواد قیاسی بیمقدمه و زمینهچینی میگوید: من تکنسین هواپیما بودم.
در مناطق مختلف، با شهید بابایی، شهید اردستانی، شهید یاسینی و بسیاری از همرزمان دیگر پای هواپیماهای جنگی بودم. اما شهادت نصیبم نشد.به او میگویم: پس همین است که کار راهانداز بقیه هستید و مسیر را برای دیگران هموار میکنید. شغلتان تعمیر کردن هواپیماها بوده تا خلبانان بهراحتی پرواز کنند.ادامه میدهد: من هر کاری را با افتخار انجام میدهم. از جمع کردن نخاله و ضایعات گرفته تا صاف کردن محوطه. اینجا همه با دل و جان کار میکنند. کسی منتظر نمیماند تا کاری را به او بسپارند. هر چه در توان داریم برای ساخت این بنای فرهنگی میگذاریم.
مهدی اسماعیلپور، امام جماعت مسجد سیدالشهدا(ع) که جوانتر از دیگران است و سن و سالش به جبهه قد نمیدهد، با سرعت و همت زیادی مشغول جابهجا کردن نخالههای سنگین است. وقتی از او درباره نوع تقسیم کار سؤال میکنم میگوید: معمولا کار را حاج آقای ایمانی تقسیم میکند. از سال 96 که ساخت مسجد شروع شده این روال بوده و تا زمانی که کار باشد ادامه میدهیم. کار برای سیدالشهدا(ع) خستگی ندارد. اتفاقا کاری که خالصانه باشد برای سلامت جسم و روح مفید است.
علیاکبر شعبانپور مسئول پروپاقرص فرغون است. او که سابقه 10ماه جبهه دارد میگوید: از زمانی که کلنگ این مسجد خورده صبحها کارمان همین است که میآییم و کمک میکنیم تا کار پیش برود. این هم توفیقی است که نصیب هر کسی نمیشود، تخصص لازم در اینکار فقط داشتن اخلاص است. بعد از نماز صبح مختصر ورزشی میکنیم و سپس به مسجد میآییم. وقتی از او درباره شغلش میپرسم میگوید: من وکیل هستم. بعد از کار در مسجد به خانه میروم،آماده میشوم و بعد هم در دادگاه دنبال کار مردم هستم. در دانشگاه هم تدریس دارم و همه را از برکات خدمت به سیدالشهدا(ع) میدانم.
در میان صدای ذکر و صلوات، شوخی و خندههای متعارف بین هیئتیها هم برقرار است. محمدرضا امیری با خندهای بلند میگوید: من هم راننده فرغون هستم. فرغون خوب را من برداشتهام نه حاج آقای شعبانپور. این فرغونها راننده پایه یک میخواهند. اینکه دست من است بهتر و سالمتر است، من هم دو دستی آن را چسبیدهام تا سمت راننده فرغون بودنم از دستم نرود! صدای خنده میپیچد. هر کسی در جواب چیزی میگوید. مهدی اخوان صفار درحالیکه بیل خود را بهسختی در زیر نخالهها حرکت میدهد تا تکه سنگ بزرگی را جابهجا کند با خنده میگوید: من هم مسئول اختصاصی بیل مکانیکی هستم!
امیری که فضای کار جهادی را با شوخیهای مکرر دلنشینتر میکند میگوید: هرچه باشد رانندگی فرغون مثل تانک است. برای ما که جبهه بودهایم رانندگی فرغون بهتر است! بعد رو به من میکند و میگوید: البته اینها همه مزاح است. در جبهه هرکاری میگفتند انجام میدادیم و الان هم هر کاری از ما بخواهند انجام میدهیم. ما بهتازگی به این گروه پیوستهایم. همیشه صبحها برای ورزش به بوستانهای اطراف میرفتم و بعد از مدتی متوجه شدم در مسجد اینکار انجام میشود. از یک ماه قبل تصمیم گرفتم من هم در حد توان کمکی کنم. اینقدر فضا شیرین و کار دلچسب است که طرفدار پروپاقرص کارگری سیدالشهدا(ع) شدهام. حالا با دیگر دوستانم هر روز صبج ابتدا نرمش مختصری میکنیم و سپس به اینجا میآییم. بعد هم میرویم سر کار. بالأخره هر کس رسالتی دارد. شما رسالتتان ترویج فرهنگ جهاد است. من هم در صدا و سیما فعالیت دارم و رسالت رسانه را درک میکنم.
از زمانی که کلنگ این مسجد خورده صبحها کارمان همین است که میآییم و کمک میکنیم تا کار پیش برود
بعضی افراد حاضر لحظهای بیکار نمیشوند تا بتوانم با آنها گفت و گو کنم. وقتی مهدی اخوان صفار برای لحظهای بیلش را بر زمین میکوبد من بدون از دست دادن فرصت به او میگویم: شما هم از خودتان بگویید.
به بیل که به گفته خودش از نوع مکانیکی است تکیه میدهد و میگوید: با اینکه سنم قد نمیداد اما چهارماهی قاچاقی رفتم جبهه. الان هم چند هفتهای است که از استانداری بازنشسته شدهام. اینجا بخش کارگری با ماست و بعد هم بنا و مهندس و معمار میآیند و کارهای تخصصی را انجام میدهند. ما نخالهها را جمع میکنیم، مصالح را برای بنا و مهندس آماده میکنیم و مانند یک کارگر از استادکار حرف شنوی داریم.
در گوشهای از بنا مردی آرام و بیسروصدا مشغول ذکر گفتن و کار کردن بیوقفه است. اینجا همه فرصت را مغتنم میشمارند تا کار بیشتری در زمان کمتری انجام دهند. برخلاف بعضی فضاهای کاری، اینجا برای انجام کار سختتر رقابت بیشتری وجود دارد. وقتی میبینم این مرد آرام دست از کار نمیکشد مجبور میشوم در میان خاک و سیمانها به دنبال او راه بروم تا بتوانم با او صحبت کنم.
سید عزیز خطیبی امام جماعت مسجد صاحب الزمان(عج) و کارمند گمرک است که به گفته حاج آقای ایمانی آچار فرانسه و همه فن حریف است. وقتی میبیند من پا به پایش حرکت میکنم تا صحبتهایش را بشنوم، گوشهای میایستد و با لحنی آرام میگوید: از همان اول که سنگ بنای این مکان گذاشته شد ما در ساخت آن همراه بودیم. روزی که اولین سنگ گذاشته شد، من راهی سفر مکه بودم، خانه ما روبهروی مسجد است و حاج آقای ایمانی از ما خواست شلنگ آب به خانه ما وصل شود. من هم آب خانه را برای پی این ساختمان هدیه کردهام. از همان اول هر وقت توانستیم و هرکاری از دستمان برآمده انجام دادهایم.
من هم قبلا با دوستان ورزش میرفتم و حالا بعد از یک نرمش مختصر ورزشمان را اینجا تکمیل میکنیم. هم تحرک داریم و هم ثواب دارد. در این جمع سرشار از انرژی میشویم. فضای بسیار خوبی است. شور و حال عجیبی اینجا برقرار است. مانند روزهای جبهه و جنگ هر کسی بیدریغ داوطلب کار سختتر میشود. ما که جبهه را از نزدیک دیدهایم و در آن فضا حضور داشتهایم بهخوبی میدانیم که کار جهادی نیازمند عشق است که در این مکان دیده میشود. امیدوارم ساخت مسجد زودتر به سرانجام برسد تا برنامههای فرهنگی که کار اصلی و ذاتی مسجد است با قدرت بیشتری درمحله انجام شود.
ساعت حدود 6.5صبح است و در حالیکه مشغول صحبت هستیم، آقایان یکی یکی جمع را ترک میکنند و برای رفتن به محل کار خود آماده میشوند. تنها چیزی که برای پذیرایی در این محل وجود دارد کلمن آبی است که هر کدام قبل از رفتن به نیت سیدالشهدا(ع) جرعهای از آن مینوشند. اما درست همین موقع که گمان میکنم کار رو به اتمام است جوانی وارد میشود، سلام میکند و با عوض کردن لباس کار خود خیلی بیسروصدا ادامه کار دیگران را در دست میگیرد. علیرضا مرتضوی جوان 19ساله که محصل هم هست دیرتر آمده، اما بیمعطلی کارش را شروع میکند و بعد از رفتن دیگران تک و تنها کار را ادامه میدهد.
ایمانی میگوید: برای کمک در کار ساخت مسجد حتی خانمها آمدند و گفتند ما هم پای کارگری هستیم. اما آقایان قبول نکردند و گفتند تا ما هستیم نیازی نیست خانمها کار سخت انجام دهند. اما ببینید وجود مسجد اینطور اخلاصی در مردم به وجود آورده است. بعضی شبها تا ۲۵ نفر نیرو داشتهایم. مخصوصا ماه رمضان که کار تا سحر ادامه داشته. خیلیها اینجا میآیند کارگری میکنند کمک مالی هم میکنند و میروند. یک شب جوانی از سمت خیابان گاراژدارها به اینجا آمد و از ساعت ۱۰ تا ۲ شب کارگری کرد. موقع رفتن هر چه در جیبهایش بود به مسجد هدیه کرد و رفت.
مسجد سیدالشهدا (ع) هنوز تکمیل نشده، اما یک پایگاه فرهنگی فعال برای بانوان است. بانوان محله سرافرازان روزهای دوشنبه و چهارشنبه را برای ورزش صبحگاهی به مسجد نیمهساز میآیند و از فضای سرپوشیده آن برای اجرای حرکات کششی و نشسته استفاده میکنند که به گفته مربی گاهی تعدادشان از ۵۰ نفر هم بیشتر میشود. فاطمه ظفری که ۴۴ سال دارد و مادر ۳ فرزند است مسئولیت تمرین و ورزش خانمهای محله را به عهده گرفته است. تحصیلات او در رشته جغرافیاست و از سال ۹۱ بهطور حرفهای ورزش را شروع کرده است. با شیوع کرونا و تعطیلی سالنهای ورزشی به هیئت امنای مسجد سیدالشهدا (ع) پیشنهاد داده که کلاسهای ورزش را برای خانمها برگزار کند. از آنجایی که ورزش برای همه لازم است ولی برای افراد مسن واجب، هیئت امنای مسجد برای ورزش و فعالیتهای بانوان همکاری کرده و هر دوشنبه و چهارشنبه سالن نیمهساز نماز را برای ورزش بانوان مهیا میکنند.
ایمانی با تأیید برگزاری کلاسهایی مانند «اِن اِی» برای بانوان در مسجد میگوید: هدف مسجد حمایت از فعالیتهای فرهنگی است. ما برای بانوان غیر از فعالیتهای فرهنگی مذهبی ورزشی کلاسهای انای هم داشتیم. حدود 50خانم از مناطق مختلف در این دورهها حضور داشتند. من معتقدم آقایان کنار پارک هم میتوانند جلساتشان را برگزار کنند اما خانمها به دلیل محدودیتهایی که دارند نیاز به حمایت بیشتری دارند. افرادی که از دامن اعتیاد به جامعه بازگشتهاند نیاز به حمایت دارند و این حمایت یکی از وظایف مسجد است. تا 2ماه قبل این کلاسها برگزار میشد، الان به دلیل نبود فضا بهطور موقت لغو شده است اما به محض تکمیل بخشی از مسجد کلاسهای ان ای از سر گرفته خواهد شد.